دارم کتاب "کتابخانه نیمه شب" را گوش میدم. در جریان داستان شخصیت اول با کتاب بزرگ و سنگینی روبرو میشه به نام کتاب حسرتها. امروز فکر کردم بزرگترین حسرتهای من چی هست؟ اولین و قدیمیترین حسرت من با هم بودن والدینم و داشتن یه خانواده معمولی هست. یادمه توب بچگی بعضی وقتها فکر میکردم کهای کاش همه اینها خواب باشه و من از خواب بیدار بشم و ببینم این موضوع واقعیت نداشته.
یکی دیگه از حسرتهای من فیزیک هست. این که اونسال به جای ریاضی، رشته آموزش فیزیک رفته بودم و ...
یکی از حسرتهای بزرگ دوری فاطمه هست. که تقریبا از ۱۴ سالگی ما تو یه شهر زندگی نمیکردیم و پیش هم نبودیم.
بازدید : 18
شنبه 12 بهمن 1403 زمان : 21:26